قرنطینه رو من یکی تاثیری نذاشته چون قبلا هم مدل خونه نشین بودم و حتی کارم هم تو خونه بود. این روزها مادربزرگم خونه پیش ماست. از اون آدم دوست داشتنی قدیم تبدیل شده به یه افسرده بیحال. فکر کنم بیماری ما بهش سرایط کرده.

خیالبافی هام زیاد شده. برعکس مردم که مدام دنبال راهی هستن برای ارتباط با دنیای بیرون من آرزو میکنم زودتر شرایطی بشه که حتی همین ارتباط مجازی رو هم نداشته باشم.

میدونم حالم خوب نیست. اما تا زمانی کارهای عقب مونده هست حالم خوب نمیشه. دیدن اتفاقات بد هم تاثیرش رو میذاره و من نمیتونم به راحتی از فکر کردن به اونا بیرون بیام.

تو این روزهای کرونا تو بیمارستان بودیم. دیدن آدم های احمق که دور از خانواده شون رفته بودن خوشگذرونی و حالا از بس شراب خورده بودن حالشون بد شده بود آورده بودن اونجا ، حالمو به هم میزد. از همه آدم هایی که خیال میکنن این مدل تفریحات جالبه حالم به هم میخوره. موجودات بیشعور احمقی که جز دردسر برای جامعه و اون بیمارستان چیز دیگه ای نبودن. حتی نمیشد به خانواده شون زنگ زد چون دوست و رفیقاشون میترسیدن ابروی رفیقشون جلوی زن و بچه ش بره!

به درک! بذار آبروشون همه جا بره. حقشون بود ازشون فیلم میگرفتم و توی اینترنت پخش می کردم. حیف که این غلط ها هم ازم بر نمیاد.

آشغال های عوضی به اسم تفریح بخورن و بعد تبدیل بشن به یه معضل برای خانواده و جامعه و از همه بدتر برای اون بیچاره هایی که وسط کرونا تو بیمارستان زحمت میکشن. پرستار بیچاره همه جوره از یارو مراقبت کرد. مرتیکه انتر لیاقت کوچکترین رسیدگی رو هم نداشت. چندتا تخت به خاطر این موجودات حال به هم زن تو این مدت اشغال شده خدا میدونه.

عوضی تا صبح عرعر کرد و نذاشت بقیه بیمارها استراحت کنن. اون یکیش گربه شده بود کل بیمارستان رو با میو میو پر کرده بود.

هر بار که کسی از این جور آدم ها یا ازین مدل تفریحات احمقانه مثل شراب خوردن یا قلیون کشیدن و پارتی و. دفاع میکنه ازش متنفر میشم.

اینا اسباب زحمت جامعه ان. باید انداختشون دور.

گاهی بعضی ها زنگ میزنن و از خانواده ما برای کار خوبی که انجام دادیم تشکر میکنن . مثلا یکیشون میگفت: " این روزها کمتر کسی این کار رو انجام میده امیدوارم هر چی از خدا میخواید بهتون بده "

نمیدونم چرا خوشحال نمیشم. احساس میکنم ما کاری نکردیم که دیگران الکی بزرگش میکنن . بعد به خودم میگم شاید من خیلی خود کم بینم ! بعد میگم خب نه ما فقط کار درست رو انجام دادیم. بعد فکر میکنم بقیه خیلی مفید تر بودن. پدرم حاصل دست رنج و زحمتش رو خرج میکنه. مادرم با اینکه بیماره نهایت تلاشش رو میکنه. خواهرم به خاطر رشته ش خیلی چیزها رو سر در میاره و بدو بدو کار میکنه . و من فقط کارهای معمول هر روزم رو با کمی حجم بیشتر انجام میدم. همین.

نمیدونم در نهایت به این نتیجه میرسم که اصلا مهم نیست. اگر مردم درباره ش حرف نزنن ما فقط به کاری که میکنیم و به بهتر انجام دادنش فکر می کنیم. اما وقتی حرف میزنن گاهی ناخواسته با گفتن جزییات اتفاقات سعی میکنیم شدت زحمات رو نشون بدیم. و این ناراحت کننده ست. گفتن کار خوبت! مسخره ست. مثل اون یارو که تو بیابون نماز میخوند یکی از بغلش رد شد و گفت چه مرد با تقوایی توی این گرما داره خدا رو عبادت می کنه. عابد هم نمازش رو شکست و گفت تازه روزه هم هستم!

 

این روزها زشتی دنیا خیلی در نظرم بولد شده. هنوز هم حقوق بهم ندادن. و من مجبورم در کنار همه این کارها و اتفاقات مجازی هم درس بدم. دلم نمیاد براشون کم بذارم چون تقصیر دانش آموزا نیست که حقوق من رو ندادن. اما از هر کسی که دست اندر کاره و حق ما رو پایمال میکنه نمیگذرم.

یه بار شب قدر با خدا عهد کردم که درسته تو این شب ها باید ببخشیم اما افرادی هستن که من نمیخوام تا روز قیامت ببخشمشون و اگر از دهنم پرید که همه رو بخشیدم تو حواست باشه و این عده رو فاکتور بگیر!

نمیدونم آخرین بار کی نوشتم. الان هم حال ندارم برم بخونمش.

ماجراهای زندگی اینقدر زیاد بود که وقت نمیشد بیام بنویسم. یا اینقدر خسته و افسرده بودم که حال نداشتم بنویسم.

دوباره دارم وقتم رو با فیلم دیدن پر میکنم . میدونم حالم اصلا خوب نیست.

 

پ.ن : انتر یا عنتر ؟؟؟

میکنه ,انجام ,خیلی ,خانواده ,بیمارستان ,حالم ,انجام دادیم ,میدونم حالم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دایجستیو بهداشت در آرایشگاه ها اموزشات بازی نرم افزار ها و کمک به حل مشکلات مراحل بازی صالح حالا دانلود پرنازچت یوزر و پسورد نود 32