خب یادم رفته بود بگم این چند ماه چی گذشت. منظورم از آبان تا فروردین هست.

با خواهرم آشتی کردیم و الان مسالمت آمیز کارها رو انجام میدیم.باهم. گاهی اون بیشتر. با هم خوبیم خلاصه.

اواخر آبان یه نفر که یازده سال از خودم کوچیکتره بهم ابراز عشق و علاقه کرد و گفت که قبلا چقدر نسبت بهم کراش داشته. منم خرکیف شدم و بهش اجازه دادم باهم گپ بزنیم و .

خلاصه یه دو سه باری باهم رفتیم بیرون که من هر بار عذاب وجدان داشتم بعدش. خیلی زیااااد . یعنی اولش نداشتم اما بعدش خیلی عذاب وجدان داشتم.

چطوری دخترا این همه دوست پسر دارن و این ور و اون ور و . میرن؟ من با اینکه در مکان عمومی دیدمش همش احساس میکنم به خانواده م و اعتمادشون خیانت کردم. همش هم استرس داشتم و کلا از خودم بی نهایت بدم اومده.

نمیدونم من یه دهه شصتی فلک زده ام یا دهه هفتادی ها یه مشکلی دارن؟!

البته احتمالا به دهه ها مربوط نشه ولی هر چیزی که هست الان عین خر تو گل گیر کردم چون هر بهانه ای آوردم که کات کنم نشده!

با همه چیز راه میاد. جزییاتش رو شاید بعدها بنویسم اما ازینکه ماه هاست ندیدمش به جای اینکه ناراحت باشم خوشحالم.

میدونم این حرفم نامردیه اما خب استرس نابودم کرد. یه هفته ست که در حد دو سه تا پیام دادم بهش و فکر میکنم کم کم بشه این مسخره بازیمو تموم کنم.

 

بقیه کارها هم در این چند ماه این بود که از بی حقوقی دوتا پروژه برداشتم که متاسفانه هنوز تحویل ندادم. چون خیلی گرفتار بیمار ها و کار خونه و البته استرس شدم و تمرکز و وقت کافی نداشتم و حالا بیشتر از قبل استرس دارم و .

 

الان هم روزه بودم و بینهایت گرسنمه و نیمساعت از افطار گذشته و من هنوز دارم تایپ میکنم و دیگه نمیتونم تحمل کنم. بقیه شو بعدا مینویسم.

 

استرس ,میکنم ,خیلی ,داشتم ,باهم ,بعدش خیلی ,وجدان داشتم ,عذاب وجدان ,عذاب وجدان داشتم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شراره سئو هاب bestnews KittyVolkman digi24 مصطفی یک عاشقانه آرام اینجا همه چی درهمه bayantools جامع ترین وبلاگ سئو